محمدمهديمحمدمهدي، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه سن داره

مهدی بهار مادر

ترک ننی...

سلام عزیزترینم... دیروز تقریبا میشه گفت برای اولین بار خودت از ننیت بیرون اومدی و کنار دست من خوابیدی .قضیه این طوری بود که دیروز ظهر حدود ساعت دو شما توی ننی خواب رفتی و بعدش من زیر ننی خوابیدم. حدود ساعت سه یه دفعه از خواب پریدم و دیدم شما از ننی بیرون اومدی خودت رو روی من انداختی ودر حالت نیمه خواب هستی. من هم که دنبال فرصتی برای عادت دادن شما برای خواب بدون ننی هستم از فرصت استفاده کردم و شما رو کنار دستم روی بالش خودم خوابوندم و آروم توی پشتت زدم تا دوباره خواب رفتی و حدود دو ساعت همینطور خوابیدی.دیشب هم گذاشتمت کنار دست خودم و خوابت کردم ولی نیمه های شب بابات نمیدونم به چه علت شما رو توی ننی گذاشت.خلاصه پسمرم...
4 تير 1390

برای معلم آینده پسرم...

نامه ی آبراهام لینکلن به معلم پسرش به پسرم درس بدهید.  او باید بداند که همه مردم عادل و همه آنها صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بگویید، به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت می شود. به او بیاموزید که در ازای هر دشمن، دوستی هم هست. می دانم که وقت می گیرد اما به او بیامورزید که اگر با کار و زحمت خویش یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین 5 دلار بیابد به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد. از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید. اگر می توانید به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهی...
3 تير 1390

چند نکته...

-كوروش كبير: هيچ به فردا مينديش! فردا انديشه اي براي خود دارد، رنج هر روز براي آن روز كافيست -در زندگي به هر آنچه كه آرزو داري خواهي رسيد به شرط آن كه به ديگران در رسيدن به آرزوهايشان ياري رساني. -دكتر شريعتي: خوشبختي ما در سه جمله است: تجربه از ديروز، استفاده از امروز و اميد به فردا اما با سه جمله ديگر زندگي مان را تباه مي كنيم. حسرت ديروز، اتلاف امروز و ترس از فردا
2 تير 1390